44

دارم می یام دارم می یام به خونمون به دیدن مردم مهربونمون ..... 

الان دیگه بیشتر کارهام و کردم و دارم آشپزی می کنم و ساندویچ درست می کنم.

فقط مونده یه لیست از کمبودها بنویسم تا از ایران بخرم. 

چمدونمم آماده است ولی همیشه تا لحظه آخر درش بازه هی چیز میز می زارم و بر می دارم. همیشه از این کاورهای کت و بقچه های زیپی استفاده می کردم چند وقت پیش یه بالش طبی خریده بودیم که کاور خیلی خوبی داشت اونو شستم و بیشتر لباسهام و گذاشتم داخل اون. 

تو ترکیه 7و 8 ساعت بین پروازهامون فاصله است. یه سری کتابم دانلود کردم برای اونموقع. 

اگه تونستم از بارسلونا آپ می کنم. کلی هیجان دارم برای دیدن خونوادم خصوصا مامانم. خیلی دلم براش تنگ شده. وقتی آدم دوره قدر همدیگه رو بیشتر می دونه. تو هر خانواده ای کدورت پیش می یاد تصمیم دارم به دیدن کسایی برم که سر مسایلی رفت و آمدمون قطع شده. امیدوارم بتونم برم. این دوری یه مزیتی که داره دل آدم و صاف صاف می کنه.

یادمه اولین بار که از مامانم دور شدم برای سه ماه هر دومون مریض شدیم مامانم افسرده شده بود و ریزش موی شدید گرفته بود. ولی الان هر دومون بیشتر عادت کردیم و این دوری باعث شد وظایفمون تقسیم بشه. اونموقع من خیلی کمک حال  مامانم بودم اگه هر جایی می خواست بره با هم می رفتیم حتی برای دیدن بزرگتر های فامیل هرگز بهش نه نمی گفتم. اگه عروسی می خواست بره بدو بدو می رفتم همه چیز رو آماده می کردم موهاشو درست می کردم تو لباس پوشیدنش اظهار نظر می کردم. همیشه کارت تبریک رو براش از قبل می نوشتم و هدیه اش رو آماده می کردم. اولین بار بعد از اومدن من می خواست عروسی بره هیچ چیش آماده نبود و یاد من افتاده بود و با گریه رفته بود. الان از همین راه دورم هر روز حالش رو می پرسم و تا جایی که بتونم کمک حالشم. ولی.................. خیلی مواقع هم به خاطر دور بودن کاری ازم بر نمی یاد    

مامان منم مثل همه آدمهای دیگه نواقصی داره ولی نمونه یک زن خودساخته است. دوست دارم منم بتونم این ویزگی رو داشته باشم. فقط چهار روز مونده. ساعت 5 صبح فردا از خونه راه می افتیم.

کمی اضطراب دارم. امیدوارم همه چی به خوبی انجام بشه. 


این عکس برای سه سال پیش نمایی از شهر کوییمبرا 

نمایی از یک خانه در کوییمبرا

رخصت.... یا حق! 

 

نظرات 8 + ارسال نظر
امیر سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:00 ب.ظ http://mydw.blogsky.com

سلام دوست عزیز
میای تبادل لینک !!

وب مانی سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:35 ب.ظ

سلام
وبلاگ خوبی دارین.
خواستی تبادل لینک کنی خبرم کنم.

عنوان:وب مانی
لینک:http://www.PersianXchange.ir/

نینا سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:40 ب.ظ

مرجان عزیزم امیدوارم که سفر خوبی داشته باشی و حسابی بهت خوش بگذره. برات کلی خوشحالم دوست عزیزم:*

fiuna چهارشنبه 12 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:54 ب.ظ http://gharibeeashena.blogfa.com

خوش بگذره. از روی گل مامانت ببوس که دختربه این مهربونی داره. برات یه بغل خاطره یه دنیا شادی آرزو میکنم وقتی برگشتی حتما خبری بده.

ممنونم فیونای عزیزم تو به من خیلی لطف داری. حتما.

لیلا پنج‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:59 ق.ظ http://mylovelyparadise.persianblog.ir/

به سلامتی مرجان جون.وابستگی خوب نیست .گاهی دوری لازمه .
عکسات بینظیرن .جون میده برای کار ابرنگ .تا میتونی عکس برامون بذار مرسی

ممنونم حتما یه عالم عکس از بارسلونا دارم که کم کم می ذارم.

مهردخت سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:36 ق.ظ http://mehrdokht-daily.persianblog.ir

لابد الان که من این پستت را خوندم پیش مامانتی...چه خوب...خوش به حال مامانت ...خوش به حال تو ...ایام به کام

سلام مهردخت جان. خوش اومدی بله الان پیش مامانم هستم. ممنون از لطفت.

نینا چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:11 ق.ظ

چطوری مرجان جونم؟ خوش میگذره ایران؟؟ دلم برات تنگ شده. همه چیز خوبه؟

سلام نینای گلم. ممنون من خوبم. مشغول حلاجی اتفاقاتی هستم که ازشون خبر نداشتم. ولی در کل خوبه. بودن در کنار خونواده ام برام هر لحظه اش دلپذیره. دل منم برات تنگ شده، برای تو وبلاگم دوستام...... . ممنونم که همیشه به یاد منی دوست خوبم.

بهارک دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 04:50 ب.ظ

به به سلام. سلام گرم منو همونجوری که تو بغل مامان جونی خوب و مهربونت هسنی بپذیر تو رو خدا بلند نشو راضی نیستم زحمت بکشی... !! این همه از مامانت دور بودی یه دل سیر ببینش که موقع رفتن دلتنگ نشی...
خیلی بهت تبریک میگم که خیال داری کدورتا رو کنار بذاری. البته مطمئنم که تو خیلی خوبی و اگه مشکلی هم هست دیگرون هم بی تقصیر نیستن.
امیدوارم با انگیزه کافی و انرژی مثبتی که از دیدن خونواده ت گرفتی برگردی و تو دانشگاهت هم موفق باشی. خیلی برات آرزوهای خوب دارم که تو ی یه کامنتدونی یه وجبی نمیگنجه...

عزیزم ممنون از لطفت. امیدوارم تو هم در کنار همسر و بچه های گلت شاد و موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد