36


الان نشستم تو اتاق پشت میزم در یک اقدام انتحاری به سرم زد حلوا بپزم اونم از نوع شیرازیش پختم و داشتم با حسرت به ظرف  سفالی گل گلی زعفرون که توسط خواهر عزیزم پر شده و فرستاده شده نگاه می کردم و با خودم می گفتم آبجیم چقدر زحمت کشیده و تو انتخاب ظرف زعفرون هم سلیقه من و در نظر گرفته، تو همین حین(یاد چند هفته پیش افتادم که بعد از در آوردن یه رون مرغ از فریزر موقعی که داشتم نایلونش و جدا می کردم رونه از دستم سر خورد افتاد رو کف زمین از اونجایی هم که کف پارکت بود سر خورد رفت زیره میز تلویزیون و من حدوده یه ربع به سرنوشت رون بیچاره می خندیدم که راهی سطل زباله شد) که ناغافل ظرفه زعفرون از دستم افتاد و چند تیکه شد و شد آیینه دق من. از اونور حلوا هم حلوایی شد شیرین که می شه روزی یه قاشق خورد من طبق دستور درست کرده بودم ولی به تفاوت ذایقه شیرازی ها و خودم توجهی نکرده بودم.

بعد از این ماجرا نشستم پشت میز که دیدم صدای بوق یه ماشین، عجیب رو مخمه که گفتم خالی از لطف نیست که بگم مردم اینجا خیلی خیلی خونسردند و تو این مدتی که من اینجام ندیدم و نشنیدم که کسی با کسی دعوا کنه. صبر دارند بی انتها. نمونه اش همین ماجرای بوق: اگر کسی با نوع پارک کردن ماشینش مانع از عبور ماشینه دیگری بشه 15 دقیقه تمام بی وقفه بوق می زنند تا صاحبش بیاد اگر بعد از اتمام زمان نیومد زنگ می زنند پلیس زحمتشو با جرثقیل بکشه. محاله از ماشین پیاده شن حرفی بزنن اعتراضی بکنن و از اونور دیگران اعتراضی به بوق زدنه اینا نشون بدن. اما من تو این لحظه رگ ایرانی بودنم بلند شده و با اون دسته گلایی که به آب دادم سوژه مورد نظر رو برای خالی کردن دق و دلی پیدا کردم.

 

 

  

نظرات 4 + ارسال نظر
نینا چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:14 ب.ظ

خوب یعنی آخرش چی کار کردی؟؟؟!!!!!!!! رفتی د بزن؟

نه بابا من و دعوا! خیلی دوست داشتم ولی اصولا تا همینقدر بیشتر پیش نمی رم.

الف.م پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:04 ب.ظ http://dahe40.blogfa.com

خوشحال شدم از آشناییت
اگر قبلنم اومده بودم و یادم نیست به حافظه ام نخندی ها !

سلام آذر جون ممنونم که سر زدی. من عاشق نوشته هاتم. کمتر نظر می ذارم ولی قبلا خودم و معرفی کرده بودم.

لیلا پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:47 ب.ظ http://mylovelyparadise.persianblog.ir/

پیش میاد دیگه.چیزی میشکنه چیزی خراب میشه .....بهتره فکر روح خودمون باشیم نشکنه

آره لیلا جون پیش می یاد. منم باید یاد بگیرم بیشتر مواظبه روحم باشم.ممنون

fiuna پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:17 ب.ظ

حلوا شیرازی فرقش با حلوای معمولی چیه؟ فکر کنم ظرفه رو چشمش زدی من اگه بودم دق ودلی ظرفه رو سر صاحب ماشینه درمیاوردم. جدا خیلی اعصاب میخواد صدای بوق ممتد ماشینو بشنوی و خونسرد بمونی

فرقش این که شربت برای حلوا درست نمی کنیم بعد از تفت آرد، شکر و آب و گلاب و زعفرون رو قاطی می کنیم و بعد دوباره حرارت می دیم در آخر هم روغن اضافه می کنیم و فرق اساسیش اینه که با آرد برنج درست می شه.
آره طفلی ظرفه. منم خیلی دوست داشتم سر اون آقاهه در بیارم ولی یه بار دوبار نیست که.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد