29

دیشب تا دیر وقت داشتم یه تابلوی کوچولو درست می کردم.

یه تابلوی قلاب بافی و ..... شاید بیشتر از 4 ساعت وقتم و گرفت ولی نتیجه چیز بدی نشد خودم خیلی دوستش دارم البته همسر هم خوشش اومد.

بیشترین چیزی که جالب بود تمام مواد اولیه اش رو از چیزهایی که داشتم استفاده کردم حتی پارچه اش دستمال آشپزخونه بود البته نو بودا  .

دیروز رفته بودیم خرید آخه امسال تابستون تصمیم داریم بریم ایران. شب اول که بلیط خریدیم از خوشحالی خوابم نبرد. ولی قسمت سخت ماجرا ولی در نهایت دوست داشتنی قسمت سوقاتی خریدنه. و یه قسمت بدی هم که داره حراج فصلی تموم شده ولی از اونجایی که جوینده یابنده است دیروز یه قسمت کوچولو از خرید رو انجام دادیم.  

امروز رفتیم دریا از خونه ما تا ساحل مورد علاقه من 2 ساعتی راهه. که ترجیح دادم پیاده بریم و خیلی خیلی هم بهمون خوش گذشت. هوای بهاری درخشش شنهای ساحلی موجهای سفید که با قدرت به صخره ها می خوردند مست مستم کرد. و کم کم ولو شدم. از اونجایی که من عاشق و شیدای سنگهام هر وقت می رم دریا سنگ جمع می کنم. و از اونجایی هم که همیشه رهبری یه جمعی رو به عهده دارم وقتی پشت سرم و نگاه کردم دیدم همه مشغوله سنگ جمع کردنن. دفعه قبل که داشتم سنگ جمع می کردم یه خانم مسن هم جوار ما ولو شده بود و داشت چرت می زد به محض اینکه من مشغول شدم یه جونی گرفت و شروع کرد و این در حال بود که  فکر می کرد جایی که من نشستم سنگهای ویژه ای داره کم کم نزدیک شد و زمانی رو من و همسر به چشم دیدیم که ما پامونو می بردیم بالا اون سنگهای زیر پای ما  رو جمع می کرد.

اینم عکس کاردستی من.

       

نظرات 2 + ارسال نظر
نینا دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:53 ق.ظ

خیلی زیباست. اون رومیزی ات هم خیلی قشنگه. خیلی با سلیقه ای مرجان جونم. واقعا هنرمندی دوست خوبم :*
به به می بینم که داری میای ایران :)

ممنونم نینا جونم. آره سه ماه دیگه البته!

لیلا پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:30 ب.ظ http://mylovelyparadise.persianblog.ir/

سلام تابلوت قشنگه .هنرمندی

سلام خانم معلم مهربون.
ممنونم خوش اومدی. مهمون انقدر عزیزه دست و پامو گم کردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد