16

هوا امروز آفتابیه یعنی روز منه!

3 روز دیگه امتحانه IB2 دارم و این یعنی مکافات!

امتحانه اولیه خیلی بد نبود اینجوری بود که 50 درصد نمره ماله تحقیق بود و 50 درصد امتحانه فاینال.

استاد این درس به 7 زبان مسلطه ولی انگلیسیش افتضاحه به من قول داده بود امتخانه من انگلیسی باشه ولی کاش که نبود کله سوالها رو گذاشته بود تو ترنسلیتور و گذاشت جلوی من و برای من تحلیل کردنش خیلی سخت بود اونم برای این درس تازه بارم امتحانه من از 18 بود یه سوال و جا انداخته بود خیلی گیجه! با این اوصاف نمره تحقیقه من البته بهتره بگم من و همسر چون همسر مهربان به خاطره تحقیقه من 2 شب پشته هم نخوابید و به من کمک کرد از همه بهتر شد فکر کن اینا تحقیق به زبان مادریشون می نویسند من منابع تحقیقم و درسم به زبان اینجاست و تحقیقم انگلیسی بود!

اما امتحانه سه روز دیگه رو به طور حتم می افتم این تنها درسیه که هیچ امیدی بهش ندارم و حتی دوست ندارم تلاش کنم انقدر که فاصله ام با بچه های کلاس زیاد موضوع این درس زبانه انگلیسیه ولی در سطحه advance. البته نا امید نیستم چون استاد این درسه هم خیلی بد بود و طرفه حسابش فقط چند تا انگلیسی زبان بودند که سر کلاس زحمت می کشیدند به زبان مادریشون مثل بلبل حرف می زدند. ( مرجان خانم حسود هرگز نیاسود) والا!

دیروز صبح یه صبح بارونی و قشنگ من و همسر مثل همیشه ته مونده غذا و نونمون رو بردیم واسه پرنده های پارک سر کوچه مون . زیر بارونه شدید من عکاسی می کردم و همسر در حالی که خیس آب شده بود به پرنده ها غذا می داد.

راسته که می گن گرسنگی توحش می یاره دو روز بعد از سال نو ما واسه این بیچاره ها غذا بردیم انگار همه مردم سرگرمه خودشون بودند و اینا یه مدته طولانی گرسنه مونده بودند.

یه اوضاعی شده بود اول از همه  مرغهای دریایی می یان جلو با داد و بیداد غذاهاشون رو می گیرند بعد کبوترها و از همه مهمتر طاووس ها من تا به حال جنگه طاووس ها رو ندیدم همچین به جونه هم افتادند که من فرار کردم و همسر هم به سختی تونست فرار کنه  چون بالا سر اون داشتند دعوا می کردند ما می خواستیم بریم نزدیکه برکه مرغابی ها و غاز ها که دیدیم  اون تنبلا دارن می دوند سمت غذا و کلی هم طول می کشه تا برسن چون خیلی آرومتر از بقیه راه می رن خلاصه اونا هم وسطاش رسیدند منم در حاله عکاسی بودم که تو اولین فرصت عکسهاشون رو می گذارم این پرنده های مهربون دیگه ما رو می شناسند و به محض ورودمون می دوند سمتمون خیلی حسه قشنگیه شریک کردن نون و غذای سفره مون با این پرنده های زیبا!



نظرات 2 + ارسال نظر
مسافر یادگیرنده شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:43 ب.ظ

سلام :) قالب جدید مبارک :) خیلی قشنگه مرجان :) میدونم درس خوندن به زبانی که بهش مسلط نیستی خیلی سخته اما نا امید نشو و یادت باشه که من واقعاهمیشه وقتی نوشته هات رو میخونم کلی انرژی میگیرم که برم درسم رو ادامه بدم. فکر میکنم مهم اینه که در راهی که دوست داری حرکت میکنی دیگه نمره رو بیخیال. بخودت افتخار کن چون دوست مجازیت بهت افتخار میکنه ,)

سلام نینا جونم!
مرسی گلم از این همه انرژی مثبت!
بابت قالب جدیدم ممنونم. منم به تو دوست گلم افتخار می کنم که با اینکه آدم موفقی هستی ولی قانع نیستی و صبح تا شب به بهتر و بهتر شدن فکر می کنی این یه امتیاز که تو داری.

لیلا پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:32 ب.ظ http://mylovelyparadise.persianblog.ir/

این عکسها برای ما که پرنده ها از نوک درخت میترسن پایین تر بیان جالبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد